بوی ماه مهر
نانک من سلام امروز آخرین روز شهریور هست و امروز کلاس اولیها رفتند مدرسه، این رو صبح فهمیدم، آخه خانم مدیر داشت،سر صف صحبت می کرد وصداش تو خونه ما هم می یومد. این روزها حس خاصی دارم نمی دونم اسمش رو چی بزارم. یاد دوران مدرسه می افتم و بیشتر یاد دوران دانشگاه و فکر می کنم اومدم تهران و دلم برای خونه تنگ شده، و امروز این حس رو داشتم با اینکه دیروز خونه مامانی بودم، دلم تنگ شده بود و می خواستم بریم خونه مامانی که شما خوابیدی و 3 ساعت خواب بودی و من نرفتم. این روزها دوباره فکر می کنم تنهام و سردرگم همیشه تو تابستون کتاب می خوندم و نقد می کردم. امروز داشتم با خودم فکر می کردم مدتهاست یک کتاب خوب نخوندم. باید دوباره مثل قبل کتابخون بشم. فکر م...
نویسنده :
مامانی
1:35